مه ي افراد ممكن است درموقعيتهاي خاص اجتماعي دچارترس و اضطراب شده و به اصطلاح خجالت بكشند. بنابراين كمرويي و احساس دستپاچگي و تشويش كم و بيش در روال زندگي روزمره ي ما جريان دارد.
اگراين احساس در حد تعادل باشد نه تنها به شكل يك عارضه ي با تبعات منفي گسترده بروز نمي كند. بلكه در مواردي موجب برانگيخته شدن حس احترام اطرافيان نيز مي شود زيرا شرم حضور و در نظر داشتن موقعيت سني شرايط فردي و پايگاه تخصصي-حرفه اي ديگران نشانه ي ادب اجتماعي و شعوربالاي انسان است وليكن چنانچه اين وضعيت ازحد تعادل خارج شده وبه شكل يك عارضه ي روحي و يك اختلال شخصيتي بروزكند و با متانت و وقار و سنگيني رفتار كاملاً متفاوت بوده و همچون سد محكمي مانع ارتباط عاطفي-جمعي فرد مي شود.شرمساري و خجالت زياد مخل موفقيتهاي اجتماعي شده از تعاملات و ارتباطات مناسب اجتماعي جلوگيري مي كند و در نهايت با تقويت تنش هاي روحي، اضطراب،ياس و سرخوردگي،به عدم رضايت ازخود ،احساس بي كفايتي توام با عزت نفس پايين مي انجامد! كمرويي چيست؟ اين مشكل ريشه در ويژگيهاي فردي روابط خانوادگي و نحوه ي معاشرتهاي اجتماعي دارد و همچنين ازخود انگاره ي منفي و برداشت نامناسب از هويت خود سرچشمه مي گيرد. افراد كمرو، تصوري منفي نسبت به رفتارهاي خود دارند و از ارزيابي نادرست ديگران نسبت به عملكرد «خود» مي ترسند.آنها از اينكه در كانون توجه ديگران قرار بگيرند(تاييد طلبي) وحشت زده و نگرانند همواره در شرمساري ناشي از اشتباهات گذشته و ترس از آينده ي نامعلوم رنج مي برند به همين دليل ازدرك لذتهاي زندگي ناتوانند و حس قدرشناسي و قدرداني از نعمتها و فرصتهاي زندگي در آنها ضعيف تر از ساير گروههاي انساني است. آنها درمواجهه با ديگران ،دچارتپش قلب، اضطراب،رنگ پريدگي و تعريق مي شوند و به همين دليل از ابراز وجود در جمع گريزانند. فعاليتهاي اجتماعي كمي دارند ،هميشه درحاشيه زندگي مي كنند و متاسفانه نسبت به سايرهمسالان خود بيشتربه مصرف مواد مخدر و انواع روان گردانها گرايش پيدا مي كنند .زيرا احساس هيجان زياد همراه با توهمات ناشي از مصرف براي مدت كوتاهي سبب اعتماد به نفس كاذب شده و حضوردرجمع را راحت تر جلوه مي دهد. عدم قاطعيت درمخالفت و بيان كلمه ي نه در برابر تعارف اين مواد نيز به وخامت وضعيت مي افزايد چون خجالتي ها شخصيتي مطيع و پيرو دارند و ضمن تاثير پذيري زياد از گروههاي همسال اگر در دام «سوداگران مرگ» گرفتارشوند. به دليل هراس ازطعنه هاي احتمالي و اثبات شجاعت و ميل به خودنمايي كاذب سريعتر از ديگران سوء مصرف را تجربه مي كنند راه هاي درمان: درمرحله ي اول ،آنان بايد بپذيرند كه با اين شيوه نمي توانند دردنياي مدرن و پيشرفته ي امروز زندگي كنند و به موفقيتهاي تحصيلي،كاري و اجتماعي دست يابند! |
افراد متنفر احساس مي كنند لطمه ديده اند واغلب دل شان مي خواهد وديگران هم به اندازه آن ها صدمه ببينند. آنگاه رنجش به نفرت تبديل مي شود وكم كم كل ذهن را فرا مي گيرد هر كاري او بكند يا هر حرفي بزند،برايت علي السويه است.او آدم بدي است و تو خوب هستي. به همبن سادگي. نفرت مي تواند اختيار زندگي تو را در دست بگيرد وآرامش خيالت را خدشه دار كند. تو را در گذشته گير مي اندازد وجراحات قديم را پرورش مي دهد. نمي تواني به خوبي بر زندگي ات مسلط شوي. نمي تواني رشد كني يا عوض شوي. نفرت چيزي تجملي است كه استطاعت مالي اش را نداري. البته كه مي تواني نفرت ودلخوري ات را حفظ كني. هيچ كس نمي تواند آن را از تو بگيرد، اما بايد تاوان زيادي بابتش بپردازي. دلخوري گران است واين هم صورت حسابش : بيرون كشيدن علف هاي هرز راحت است. وقتي كوچك هستند آن ها را بيرون بكش. الان مي گويم چه طور از شر نفرت رشد يافته ات خلاص شوي. بهترين كار اين است كه نگذاري زياد رشدكند. بخشش |